يكى از علل و دلائل پايدارى و مداومت ورم مفاصل،سياتيك و نقرس، يبوست و تخليه ناقص روده مىباشد كه گاه متوجه اين امر نشده و بيمار در اين خصوص شكايتى نيز ندارد و حتى گاهى هم بخطا اظهار مىدارد شكم لينت دارد زيرا معدهاش روزى دو سه بار كار مىكند.اما ناقص و ناتمام.
بنابراين توجه به اين موضوع بيش از همه حائز اهميت است.
در روماتيسم حاد اگر چند روزى پيوسته روغن بادام شيرين و شيره خنكهاى گرم كه موافق طبع بيمار باشد همچون تخم شبت، تخم گرمك، تخم خربزه و مانند آن دهند و يا ملينى از سنامكى، پوست هليله زرد و نظاير آن بكار برند، بنحوى كه معده روزى چهار تا پنج بار يا حتى بيشتر عمل كند و مدفوع در آخر رقيق و آبكى شود (يعنى رطوبت بدن از اين راه دفع گردد) ورمها بسرعت مىخوابد، عرق خيلى كم مىشود و بيمار معالجه مىگردد.[1]
اين روشى است كه بارها در مورد بيماران بكار برده و نتيجه ديدهام.
*** تقريبا 15 سال پيش بعيادت يك بازرگان كليمى رفته بودم كه مدتى مبتلا به دردهاى مفاصل و سياتيك بود و زير نظر و مشاوره پنج تن از پزشكان تراز اول وقت (ايرانى و خارجى) درمان مىنمود. در شش ماه آخر بسترى شده و بهيچ وجه توان حركت نداشت. درد پا به منتهاى شدت رسيده بود بنحوى كه اگر حتى در اتاق او راه مىرفتند در اثر ارتعاش دردش زيادتر شده و فرياد مىكشيد. تأمين مايحتاج زندگى او بوسيله پرستاران انجام مىگرفت و اغلب توسط خانم قابلهاى كه در آن خانه منزل داشت تزريقهاى مخدر و مسكن مىشد تا اندكى بخواب رود.
سرانجام باميد درمان قديمى مرا بعيادت بردند. سياتيك بسيار سخت و صعبالعلاجى را ديدم كه در برابر هر داروئى استقامت ورزيده و پيش رفته است.
درمان:
مرحوم صدر الاطباء خراسانى كه از پزشكان بزرگ طب قديم در دوران اخير بود جنگى از نسخ مجرب گذشتگان داشت كه بسيارى از بيماريهاى سخت و عاصى العلاج را پس از نااميدى با آن نسخ درمان مىكرد.
سواد اين جنگ را از آقاى دكتر شهراد” از شاگردان مخصوص آن مرحوم و استاد طب قديم امروز” بامانت گرفته و رونويسى نموده بودم.
يك نسخه منضج كه مخصوص مفاصل حاد بود از روى آن بشرح زير نوشتم:
سورنجان 1 ل تا 2 ل، نيلوفر 2 ل، عناب 12 دانه، ريشه كاسنى 2 ل، تخم كاسنى 2 ل، تخم گشنيز 2 ل، شير خشت 5 ل.
پس از استفاده از داروهاى مزبور مزاج چند بار عمل نمود. صبح روز بعد از حال او مرا آگاه ساختند. اينبار مسهل مخصوص آن را كه مركب بود از: سورنجان 1 تا 2 ل، ريشه كاسنى 2 ل، تخم كاسنى 2 ل، پوست هليله زرد 3 ل، گل سرخ 3 ل، سنامكى 5 ل، تمر هندى 9 ل، ترنجبين 10 ل و شير خشت 9 ل نوشته و دستور دادم به بيمار بخورانند. رفتار نمودند. مزاج چند بار عمل كرد. ثقل و اخلاط زيادى دفع شد و درد مرتفع گرديد. بامداد روز سوم بيمار عصازنان پياده از منزل خود تا مطب اينجانب را كه كمتر از يك كيلومتر فاصله بود آمد.
دستور گرفت و رفت. بعدها چند بار ديگر نيز آمد جوشاندههاى مناسب ديگرى مانند بوزيدان سنامكى، پوست هليله زرد و غيره برايش نوشتم. بكلى رفع بيمارى او گرديد و درمان شد.
بديهى است علت اين درد خطرناك و مبرم و صعب العلاج تنبلى روده و نقص خروج مدفوع بوده است كه هيچ توجهى بدان نشده بود. (طبيعت اين بيمار گرم بود).[2]
*** خانمى به ورم مفاصل مبتلا شده بود كه مدتى طول كشيده و رفتهرفته زيادتر مىشد و در نتيجه اسباب زحمت و ناراحتى او را از هر جهت فراهم مىكرد. براى رفع آن هرگونه داروى لازم را خورده و آمپولهاى گوناگونى را تزريق نموده و از درمان با برق هم نتيجهاى نگرفته بود. بيمارى همچنان پيشروى مىكرد. انگشتان متورم و بناى كج شدن و تغيير شكل را گذاشته و راه رفتن برايش دشوار و محتاج به كمك بود. همهگونه آزمايشها و تجزيه هاى لازم را نيز در مورد او اعمال كرده بودند.
اين بيمار را تقريبا در سه يا چهار سال پيش نزد اينجانب آوردند. انگشتانش هم كج و هم متورم بود. پاها نيز ورم داشت. حالات عصبى با ضربان و نابسامانى قلب و اختلال ديگر اعضاء همراه بود. رودهها تنبل شده و تشنج داشتند و مزاج هم بطور كافى عمل نمىنمود.
بيمار قدرى فربه و رطوبى مزاج بود.
درمان
در اينجا داروئى لازم بود كه لينت مزاج داده و اخراج سموم و رطوبت از بدن كند ازاين رو حب رازى را كه مركب از صبر زرد، پوست هليله زرد، سورنجان مصرى است دادم كه بمقدار برابر كوبيده و آميخته حبهائى باندازه يك نخود بسازند و روزى هشت تا 14 عدد ميل كند (مقدار خوراك بسته به استعداد از 5 تا 24 عدد است).
– دستور دادم روزى يك مثقال نيز بوزيدان و دو مثقال بسفايج را جوشانيده و بخورد.
– محلولى از يدوردوپتاسيم 5 گرم، عصاره يد 20 گرم، تجويز كردم كه 5 قطره از آن را هر بامداد و 5 قطره را هر شب در يك استكان آب سرد ريخته و بنوشد. و روزى يك قطره اضافه نمايد تا به 30 قطره صبح و 30 قطره شب برساند. آنگاه روزى يك قطره كم نمايد تا دوباره به 5 قطره رسيده شود. طبق دستور رفتار نمود.
در نتيجه حال بيمار رو به بهبودى نهاد. لينتى در مزاج پيدا شد. درد كمر و حالات ديگر او بهتر گرديد. البته آنطورى كه منظور نظر بود نتيجهاى حاصل نمىشد. لذا معجون مشهور به سورنجان را كه در رفع ورم مفاصل حاد و مزمن و اخراج بلغم غليظ و نقرس آزموده بودم تجويز كردم. اين معجون مركب است از: سورنجان مصرى 2 ل، زيره 2 ل، (كمون) شيطرج 2 ل، هليله زرد 7 ل، تخم كرفس 5/ 1 ل، تخم رازيانه 5/ 1 ل، فلفل 5/ 1 ل، صعتر 5/ 1 ل (آويشن)، ملح هندى 5/ 1 ل، وزق الخيار 5/ 1 ل، زبد البحر 5/ 1 ل، كنجد مقشر 3 ل، تربد ابيض 3 ل، زنجبيل 3 ل و محموده 3 ل با سه برابر عسل كه كف گرفته بهم مىآميزند.
مقدار خوراك آن 2 تا 5 مثقال است ولى اگر مداومت يابد نصف آن كافيست.
اين دارو، در داروخانه بصورت ساخته شده آماده بود نوشتم روزى چند مثقال از آن ميل كند. كمكم دارو اثر خوب خود را نشان داد و رضايت خاطر بيمار و خانواده او را فراهم ساخت. اما باز بدانگونه كه شايد و بايد رفع عارضه را نمیكرد. چند ماهى بدين منوال گذشت. شوهرش اظهار داشت كه” كفگير به ته ديگ و كارد به استخوان رسيده” و تنها اميد ما به داروهاى قديمى است كه اثر آن را ديدهايم. ازاينرو نسخه خواستند كه خود تهيه آن را بعهده گيرند. اين نسخه را انتخاب كرده نوشتم و به ايشان دادم: تربد ابيض 6 ل، سورنجان مصرى 3 ل، تخم نيلوفر 6 ل، ايارج فيقرا 8 ل، شحم حنظل 2 ل، بوزيدان 4 ل، شيطرج 2 ل، عاقرقرحا 2 ل، دار فلفل يك ل، سگبينج 14 ل، جاوشير 4 ل، مقل ازرق 5 ل، فرفيون 3 ل، انغوزه 3 ل. دستور داده شد داروها را كوبيده و آميخته و صمغها را كوبيده و در آب گندنا (تره) حل نمايند سپس همه را بهم آميخته حبهائى سازند و روزى 2 تا 3 مثقال از آن را به بيمار دهند.
بيمار بخوردن اين معجون مداومت داد تا اندكاندك نرمى در انگشتان و كاهش در ورمها پيدا شد و بالاخره بكلى بهبود يافته و درمان گرديد.
او اظهار مىداشت كه از خوردن اين حبها مزاج لينت يافته و بمرور همه دردهاى مفاصل و كجى انگشتانم برطرف گرديده و بكلى خوب شدهام.
دو سال بعد همين بيمار براى معالجه كسالت ديگرى بنزد من آمد. اظهار نمود براى لينت مزاج و بخاطر ترس از بروز بيمارى سابق همه روزه يكى دو مثقال از آن معجون مىخورم. درخواست كرد براى آنكه عادت نشود معجون ديگرى نظير آن باو بدهم. گفتم شرح بيمارى سابق خود و چگونگى درمان را بنويسيد و بياوريد تا فكر ديگرى براى شما بكنم.
نامه بانو فاطمه ع. ا. ب. همان گونه كه خود نوشتهاند:
” آقاى دكتر، چون شما فرموده بوديد قدرى شرححال خودتان را راجع به روماتيسم بنويسيد حال شرح مىدهم:
اولا شش سال بود اين درد در بدنم بوده معالجه مىكردم. اول دستم خواب مىرفت و استخوانهاى بدنم گزگز مىكرد و روز به روز زيادتر مىشد. بجائى رسيد كه قدم از قدم نمىتوانستم بردارم تا اينكه بطور حقيقت در رختخواب بيمارى افتادم تا اين كه بكمك حضرت الهى خدمت چنين دكتر بزرگى آمدم و شما قدرى دواهاى گوناگون داديد. اين باد بلند مىشد و توى قلمهاى پا و دستم گردش مىكرد بقدرى زور مىداد كه اشك از چشمانم جارى مىگشت و بىحالم مىنمود و مالش مىرفت و زقزق مىكرد و مثل سوزن در بدنم فرو مىرفت و دائم يخ بودم و باد خنكى در بدنم دودو مىكرد. خلاصه آقاى دكتر طورى بود كه تا يك سال و نيم از طرف سمت چپ نمىتوانستم بخوابم و كرخ شده بود. حتى كوچكترين چيزى را با دستانم نمىتوانستم بلند كنم.
صبح كه از خواب بلند مىشدم لاى ناخنهايم شوره زده بود و كبود هم مىشد و خيال مىكردم پنجاه من سنگ بدلم بسته بود از بس سنگين بود و پاهايم بسيار سنگين بود كه راه نمىتوانستم بروم خيال مىكردم در جاهاى نمناك و دمدار هستم. بسكه دم مرا مىگرفت و بوى رطوبت مىدادم. فصل تابستان بود بنده كرسى گذاشته بودم و آتش كرسى بمن اثرى نمىكرد و در موقعى كه نزديك بود مانع بشوم اين باد توى رحمم مىافتاد زور مىداد و زقزق مىكرد و مثل سوزن فرو مىرفت و بعقب مىافتاد كه فريادم به آسمان مىرسيد. تقريبا پانزده روز در تخم چشمم افتاده و زور مىداد. زقزق مىزد و بعد در كتفم افتاده مىخواست كتفم را از جا بلند كند و دو روز يك مرتبه مزاجم عمل مىشد مثل پيه بود و از رحم ليزابه[3] مىآمد، فصل تابستان بود من بقدرى رطوبت داشتم كه سه دست لباس پشمى ببدن كرده هروقت جايم را عوض مىكردند آن محوطه جايم كپك زده بود. حتى قالى هم به همچنين. اين باد يك مرتبه در پا افتاده و پا را حركت داده از جائى بجائى ديگر انداخته و دستهايم به همچنين و گاه در سينهام مىافتاد و نفس نمىتوانستم بكشم و موقعى در شقيقه ها افتاده فرياد مىزدم سرم يخ مىكرد. دلم درد مىگرفت و برودهام زور مىآمد.
آقاى دكتر اينهمه معجون سورنجان كه روزى 5 مثقال بمدت شش ماه مىخوردم و با دواهاى گوناگون يك طرف، اين حبهائى كه داديد حال من بهتر شده ولى معالجه قطعى هنوز نشدهام بسيار ممنونم. فعلا آقاى دكتر دلم نفخ مىكند. غذايم تحليل نمىرود و ترش مىكنم. مزاجم درست عمل نمىشود. كف پايم ضعف مىرود. از شما بسيار ممنون و متشكرم و خداوند عمر دوباره بمن مرحمت كردند. من مريضه خودتان هستم و دعاگوى شما مىباشم. خدا بحق بزرگى خودش عمر و عزت و جلال شما را زياد كند. خواهش دارم يك دوائى مرحمت كنيد كه رفع بقيه مريضىام بشود.
احترامات فائقه را تقديم مىدارم فاطمه ع. ا. ب.”
در حال حاضر اين بيمار بسوء هاضمه دچار گشته كه به درمانش پرداختهام.[4]
تنظیم و نشر : گروه کرویا www.keroya.ir
[1] احمديه، عبد الله، راز درمان (رساله اى در پزشكى سنتى و گياه درمانى)، 3جلد، اقبال – تهران، چاپ: هشتم، 1386 ه.ش.
[2] احمديه، عبد الله، راز درمان (رساله اى در پزشكى سنتى و گياه درمانى)، 3جلد، اقبال – تهران، چاپ: هشتم، 1386 ه.ش.
[3] ( 1)- سيلان ابيض( ترشح سفيد زنانه) چند سبب دارد. معمولا اين عارضه در دودمان سوء مزاجىهاى ارثى بشكل نقرس، بواسير و غيره پديدار مىگردد. مىتوان گفت كه در واقع يكى از عوارض آنها مىباشد پس در درمان سيلان ابيض صرفنظر از دستورات و معالجاتى كه تاثير مزاجى يا موضعى مىكنند و امروزه معمول مىباشد لازمست توجهى نيز به لينت مزاج نمود. ازاينرو اينجانب خاكشير، مقل ازرق، مرمكى، سورنجان مصرى، خشخاش سياه و تربد و غيره و همچنين انواع هليله و مشابه آن را بر حسب طبيعت بيمار و سازش مزاج تجويز مىكنم. بسيارى از اينگونه بيماران را با همين روش درمان نمودهام. يكى از آنان همين بانوى بيمار است كه ضمن معالجه رفع ترشح او نيز شده است.
[4] احمديه، عبد الله، راز درمان (رساله اى در پزشكى سنتى و گياه درمانى)، 3جلد، اقبال – تهران، چاپ: هشتم، 1386 ه.ش.