در تاريخ 11/ 8/ 27 خانم م. 46 ساله ساكن خيابان شاه آباد به مطب مراجعه نمود از بيمارىهاى پدر چيزى بياد نداشت. مادرش به بيمارى خيز (استسقا) درگذشته بود. از بيمارى هاى دوران كودكى نيز اطلاعى نداشت. چهار بار به بيمارى نوبه مبتلا شده بود. دو شكم زائيده، يبوست دائمى داشته و ازاينرو دچار حالات عصبى، بىميلى به غذا و سوء هاضمه بود.
مدت چهار سال بود كه دچار روماتيسم گرديده و نزد پزشكان مشهور درمان میكرد. چهل روز پيش دچار دردى در پهلوى چپ شد. چون معالجات و مسكنات مفيد واقع نگرديده بودند بالاخره به اينجانب رجوع نمودند.
در معاينه و تحقيقات علت را از شن كليه و سوء مزاج ارثى (نقرس) دانستم. آزمايش ادرار در آزمايشگاه دكتر نبوى تحت شماره 3762 نشانگر مقدار زياد اسيد اوريك و نسج كليه بود.
درمان
حب گرده و آب ترب تجويز نمودم و دستور پرهيز از خوردن گوشت، قهوه، شکلات، كاكائو، اسفناج و برخى اغذيه ديگر را دادم. بدستور رفتار نمود.
در تاريخ 21/ 8/ 27 ادرار طبيعى بود و چيز غير عادى نداشت. درد پهلو و حالات عصبى مرتفع و اشتها پديدار شده بود. ضمنا روماتيسم او نيز برطرف گرديد. در واقع رفع تمام كسالتهاى او كه ناشى از نقرس بود شد و بهبود يافت.
اينجانب ضمن معالجات خود متوجه شدم كه آب ترب و حتى آب شلغم دفع اسيد اوريك و اوراتها را در بدن میكنند. اثر اين دو افشره را بارها آزمودهام بعلاوه اثر مخصوصى هم در دفع ورمهاى بدن دارند. مانند آن میماند كه دفاع بدن را افزايش داده و ميكروبهاى كانون چركى بدن را خوار و ناتوان میسازند.
قبل از پيدايش پنىسيلين بيمارىهاى چركى عاصى العلاج را توسط آب ترب و آب شلغم و كنجد و نظاير آن بويژه آب ترب و شلغم درمان مىكردم كه يك مورد آن مورد آقاى محمد الف.
مدير دبستان ترغيب است كه شرح بيمارى نامبرده را در اين كتاب آوردهام.
حال نيز هرگاه از پنىسيلين نتيجه مطلوب حاصل نشود باز با همين روش بدرمان مىپردازم.[1]
*** جوانى مدتها به ورم مفاصل مبتلا شده بود هرگونه دارو و تزريق براى رفع آن بكار برده بود ولى بهيچ وجه فرقى در حال او نكرده بود. رفتهرفته ورم دستها و پاها و زانوان و ساير اندام بيشتر میشدند. تب نيز همراه بود. درد در اعصاب او بطور متناوب و مختلف بروز مىكرد كه گاه كم و زمانى شديد بود. بالاخره زمينگير شده و توان حركت را از دست داد.
تمام بندها را پماد میماليدند و پنبه پيچ مىكردند تا تسكين در درد او فراهم شود.
پس از نااميدى از اين معالجات باينجانب متوسل شدند. بعيادتش رفتم علاوه بر حالات مذكور روماتيسم نيز در قلب اثر گذارده بود. مزاج او يبس و تخليه كامل انجام نمىگرفت.
در اينجا داروئى لازم بود كه مسكن و ملين و دافع سموم بدن بوده و رفع ناراحتى مفاصل كند. ازاينرو معجون سورنجان را نوشتم تا خود در منزل درست كنند.
با خوردن اين دارو آثار بهبودى و لينت مزاج پديدار گشت. رفته رفته ورمها برطرف و دردهاى عصبى كاهش يافتند. سرانجام در كمتر از يك ماه بيمار بهبودى خود را بدست آورد.
بستگان اين بيمار بعدا از اين معجون به بيمار ديگرى كه مدتها در نتيجه درد مفاصل زمينگير شده و فالج پنداشته مىشد دادند. او نيز در اثر استفاده از اين معجون كمكم سلامت خود را بازيافت تا آنكه بكلى درمان شد.
از آن هنگام باين معجون علاقه پيدا كردم و بسيارى از بيماران را با آن درمان نمودم و به داروخانه” جوهرچى” دستور ساختن آن را دادم كه از آن ساخته و آماده داشته باشند.[2]
تنظیم و نشر : گروه کرویا www.keroya.ir
[1] احمديه، عبد الله، راز درمان (رساله اى در پزشكى سنتى و گياه درمانى)، 3جلد، اقبال – تهران، چاپ: هشتم، 1386 ه.ش.
[2] احمديه، عبد الله، راز درمان (رساله اى در پزشكى سنتى و گياه درمانى)، 3جلد، اقبال – تهران، چاپ: هشتم، 1386 ه.ش.